در نقاشي همانند خواب و رويا کودک خود را از ممنوعيت ها رها کرده در حالي ناخدا آگاهانه درباره مسائل، کشفيات و مشکلات و دلهوره هايش صحبت مي کند. به همين دليل اگر آموزش نقاشي را بر پايه تصحيح نقاشي قرار دهيم در آن به کودکان از سنين پايين کمترين کپي و تقليد کردن از مدل را بياموزيم مرتکب اشتباه شده ايم. در نقاشي کودک خطي که بر تصوير صورت برادر کشيده است يا حذف شدن، به کارگيري رنگ خاص، از ميان بردن يا بيش از حد بزرگ جلوه دادن بعضي حوادث، همگي حکايت از نشانه ها و علائمي مي کند که داراي معاني روشن هستند و بزرگسالان با کمي شناخت و دقت قادر به مشاهده و تعبير آن مي شود.
کودک يک ساله مداد را در دست مي گيرد ولي به سهولت نمي تواند روي کاغذ خط بکشد.مداد را روي کاغذ مي کوبد و سرانجام کاغذ را پاره مي کند). کراني و مارتين مي گويند: « توانايي ترسيم خطهاي افقي قبل از خطهاي عمودي ظاهر مي شود (
-کودک 18 تا 20 ماهه موفق به کشيدن خط مي شود.
- در 2 سالگي خطهاي دايره اي يا زاويه دار ظاهر مي شود.
- در 2 سال و نيمي به علت افزايش قدرت عضلات، وقتي خطي را رسم مي کند با چشم مراقب است که خط از محدوده تعيين شده خارج نشود.
- در 3 سالگي فقط لذت بردن از حرکت يا فشار مداد روي کاغذ نيست، بلکه مايل است احساسات دروني خود را که در ارتباط با تجربه هاي زندگي کوتاه است را بيان کند. در 3 سالگي خطهاي عمودي را بيشتر از افقي رسم مي کند. خط عمودي بيانگر اظهار وجود کودک است و توسعه آن نشان مي دهد کودک از وجودش آگاه است. در اواخر 3 سالگي شروع به کشيدن اشکالي شبيه خانه يا خورشيد مي کند.
- در 4 سالگي خط نگاري هاي او جمع مي شود و حتي براي بزرگسالان نيز معنا پيدا مي کند.
- در 5 تا 6 سالگي امکان دستيابي کودک به درک حروف الفبا يا نوشتن که بيشتر از رسم و نقاشي جنبه آموزشي دارد، فراهم مي شود.
رنگها:
بين نقش رنگ و زندگي عاطفي کودک با در نظر گرفتن دوران تکاملي او يک حالت متوازي است.
- 3 تا 6 سالگي کودک بيشتر تحت تأثير فشارهاي دروني است، بنابراين علاقه وافري به استفاده از رنگ دارد و آن را مقدم بر شکل ظاهري مي داند ولي به تدريج که سن او بالا مي رود از وابستگي اش به رنگ کم مي شود و علاقه او به تقدم شکل بر رنگ فزوني مي يابد.
- هر قدر کودک کوچکتر باشد رنگ هاي زنده تر را به کار مي برد. در کودکستان کودکان ترجيح مي دهند رنگ هاي گرم و تند استفاده کنند و فقط کودکاني که در خانه تحت نظارت شديد هستند رنگ هاي سرد را انتخاب مي کنند که علت اصلي به مشکلات عاطفي و رواني مربوط مي شود.
- فقدان رنگ در تمام يا قسمتي از نقاشي نشانگر خلاء عاطفي و گاهي دليل بر گرايش هاي ضد اجتماعي است.
- کودکان سازگار در نقاشي هايشان به طور متوسط از 5 رنگ مختلف استفاده مي کنند.
- کودکان گوشه گير يا آنها که ارتباط با دنياي خارج را دوست ندارن از يک يا دو رنگ بيشتر استفاده نمي کنند.
- علاقه واقعي کودک به رنگ زماني شروع مي شود که او سعي در کشيدن شکلهايي مي کند. اين مرحله تا 7 يا 8 سالگي به درازا مي کشد. کودک براي استاده از رنگ ها فقط تحت تأثير احساسات خود قرار دارد. مثلا ممکن است چمن را بنفش بکشد چون هم مي خواهد چمن را نشان دهد و هم از رنگ بنفش خوشش مي آيد.کودک در حين بزرگ شدن به تدريج ارتبازط ميان اشيا و رنگ حقيقي آنها را درک مي کند، ولي بدو امر اين موضوع فقط در مورد چيزهايي است که برايش ارزش عاطفي دارند؛ مثلا اگر مادرش موهاي بور داشته باشد هر زني را که مي کشد موهايش را بور مي کند زيرا اين رنگ برايش انباشته از نيروي عاطفي است.
نماد رنگها:
رنگ ها تحت تأثير عوامل جسمي و رواني و در فرهنگ هاي مختلف داراي معاني خاصي است. در قبايل موزامبيک رنگ سياه رنگ خوشي و شادي و قرمز تقريباً در همه جا معناي قدرت را القا مي کند, زيرا با خون که به معناي زندگي است هم رنگ است.
در مذهب اهالي تبت و مردم مسيحي نماد عفت و پاکي زنانه، رنگ آبي است که نشانه صلح نيز هست. در کابوکي ژاپن رنگ قرمز نشانگر شيطان و ابليس، رنگ سفيد و طلايي مخصوص رهبانيت الهي است. رنگ زرد نشان دهنده شادماني است، رنگ آبي نشانگر ترس و غم و رنگ سبز نشانگر بوالهوسي است.
از نظر رواني 2 گروه رنگ هاي گرم ( قرمز، زرد و نارنجي ) و رنگ هاي سرد ( سبز، آبي و بنفش ) با هم تفاوت عميق دارند. رنگ هاي گرم تحريک کننده، سبب فعاليت و جنب و جوش، الهام دهنده روشني و شادي زندگي و مولد حرکت هستند. در حالي که رنگ هاي سرد حالت هاي انفعالي، سکون، بي حرکتي و تلقين کننده غم و اندوه هستند. رنگ هاي خنثي ( خاکستري ) مبين درونگري، استدلال، خودمختاري و حمله وري و تمايل به آغشته سازي است.
رنگهاي سرخ در ابتدا مورد توجه کودکان خردسال است. بعد ها مبين فعاليت هاي غير دوستانه و پرخاشخويي مي شود.
آنها که قواعد و قوانين را به درستي قبول ندارند ولي مي کوشند تا خود را با آن منطبق کنند و ديگر آنها که از نظر رشد و تکامل به مرحله درک قوانين و قواعد اجتماعي رسيده اند و مي کوشند در عمل آنها را به کار برند, از آبي استفاده مي کنند.
رنگ سياه منع، ترس، تشويق، وسواس و اضطراب است. رنگ نارنجي آرامش و خوشي را به ياد مي آورد.
رنگ سبز گوياي عکس العمل عليه نظام هاي خشک و طاقت فرساست. رنگ بنفش تمايلات درهم و برهم و نامتجانس را نشان مي دهد.
موضوع نقاشي و شخصيت کودک:
کودک با تمام وجود و شخصيت ذهني و عاطفي خود نقاشي مي کند. موضوعاتي که در نقاشي کودکان ديده مي شود آدم، خانه، درخت، خورشيد، ماه، حيوانات و خانواده است.
شکل آدم:
هنگامي که کودک شکل آدمي را مي کشد پيش از هر چيز شکل خود يا درکي که از بدن و تمايلات دارد را بيان مي کند. اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد، احتمال بسياري وجود دارد که کودک کاملا سازگار باشد. اگر اگر آدمک مثلا در اندازه اي خيلي کوچک يا در گوشه اي از کاغذ کشيده شده باشد به معناي آن است که کودک خود را کم ارزش و از ديگران پايين تر مي داند. اگر اين کم بها دادن به خود در چند نقاشي کودک ادامه پيدا کرده باشد نشانگر خجالتي بودن اوست که ممکن است تا حد تمايل به ناپديد شدن نيز پيش برود. در نقاشي فقدان دست و بازو نيز علامت کم بها دادن به خود و عدم امنيت است.
کودکاني که خود را بالاتر از بقيه مي دانند آدمک هايي با اندازه بزرگ رسم مي کنند. اين نوع نقاشي مخصوص کودکاني است که اختلال عاطفي دارند يا به طور معمول کودکاني هستند زودرنج و حساس که هميشه فکر مي کنند مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند.
خانه:
خانه نماد پناهگاه و هسته اصلي و گرمي خانواده است که ممکن است مورد علاقه يا تنفر کودک باشد.
- زندگي سعادتمند در خانه باغچه، گل، درهاي بزرگ، پنجره و دودکش بخاري را مي کشد، خانه خانه با حالت دلباز عرضه مي شود.
- خانه بدون در ورودي در 5 تا 8 سالگي نشانه خجالتي بودن کودک و وابستگي شديد به مادر، بعد از 8 سالگي نشانگر احساس خود کوچک بيني و تنهايي کودک در نوجواني نشانگر شرم و حياي زياده از حد و داشتن احساسات رقيق است. هنگامي که پدر و مادر جدا شده باشند خانه به دو قسمت تقسيم مي شود و اغلب داراي دو در ورودي است که يک قسمت از خانه نماد زندگي خانوادگي واقعي و در ديگر نشانه زندگي تحميل شده به کودک است.
- خانه به صورت قصر به منزله پناهگاهي مطلوب است.
- خانه به صورت زندان نشانگر فشارهاي خانوادگي و ناسازگار و از هم پاشيده است.
- کوچه امکان خارج شدن از خانه و محيط محدود خانواده و بالاخره از خود بيرون آمدن است.
- جاده به صورت پيچ وخم مبين مشکلات در برقراري ارتباط با ديگران است. خيابان هاي باز و عريض شادي و صداقت را نشان مي دهد.
- کوچه تنگ و بسته کمبودهاي عاطفي را القا مي کند.
- افراد پويا و خيالپرور بيشتر به ترسيم امواج دريا يا پرندگان مي پردازد.
درخت:
براي تحليل نقاشي درخت بايد 3 قسمت آن مشخص شود: ريشه، تنه و شاخه ها و برگ ها.
ريشه درخت در زمين فرو رفته و درخت را تغذيه مي کند نماد نا خداگاه نشانه هاي دروني است.
تنه بيانگر مشخصات دائمي و عميق پايدار شخصيت است. شاخه ها و برگ ها بيانگر طريق ارتباطي کودک با دنياي خارج است.
بچه ها در سنين پيش دبستاني تنه درخت را بلند ترسيم مي کنند ولي پس از اين سن بلند بودن درخت نشانگر عقب افتادگي فکري يا بيماري عصبي يا آرزوي بازگشت به دنياي دوران کودکي پيش از مدرسه است.
تنه درخت اگر کوتاه کشيده شود نشانگر جاه طلبي و بلند پروازي کودک است. تنه درخت اگر کج کشيده شود نشانگر عدم ثبات کودک است و تنه صاف نشانگر ثبات فکري کودک است . برگهاي زياد و درهم بيانگر شخصيت در خود فرو رفته کودکي است که آمادگي تغيير و تحول ندارد.
درختي که شاخه هاي آن به هر سويي کشيده شده اند ( درختي که شاخه هاي فراوان دارد ) نمايانگر حساسيت شديد کودکي است که مسائل را به سادگي مي فهمد و قادر به ارتباط با ديگران است و در عين حال به راحتي مي تواند خود را با محيط سازگار کند.
خورشيد و ماه:
تصوير خورشيد بيانگر امنيت، خوشحالي، گرما، قدرت و به نظر برخي نماد پدر مطلوب است.
خورشيد به طور کامل در حال درخشيدن نشانگر رابطه خوب پدر و کودک است.
خورشيد پشت کوه نشانگر ارتباط نا مطلوب پدر با کودک است.
خورشيد به رنگ قرمز تند يا سياه نشانگر ترس کودک از پدر است که مضطرب کننده است.
طرز کشيدن به حال و حوصله لحظه اي کودک نيز بستگي دارد. بايد پي در پي در نقاشي هايش باشد تا بتوانيم درباره او قضاوت کنيم.
ماه بيشتر نشانگر نيستي است زيرا او زماني که خورشيد يعني نماد زندگي ناپديد مي شود ظهور مي کند. بسياري از کودکان ماه را در نقاشي هايي که از قبر و قبرستان مي کنند به کار مي گيرند.
مراحل تكاملي چهره نگاري:
در ابتدا اشيا از نظر كودكف فقط خانه و آدمك است. در 3 تا 4 سالگي كودك سعي مي كندتصوير شخص يا اشخاص را بكشد.اين تصاوير شامل يك دايره بجاي سر،و در اطراف آن چند خط به عنوان بازوها و پاها است. علت ساده بودن نقاشي در اين سنين ناشي از عدم شناخت تكنيك نقاشي نيست، بلكه اين درست همان تصويري است كه كودك از بدن در ذهن دارد.كودك در سالهاي اول زندگيش هنگام كشيدن آدمك بدن را فراموش ميكند، زيرا به نظر او وظيفه و عمل بدن مهم نيست.بعد از اين مرحله كم كم در داخل دايره، دو چشم بزرگ نمايان مي شود. مرحله بعدي گوشهاست كه خيلي بزرگ هستند.
در 6 سالگي تصوير كودك از بدن خود در مغزش كاملتر است و داراي 2 دست و گردن است كه در انتهاي بازو قرار گرفته اند. بلندي آدمك معمولاً 4 برابر پهناي آن رسم مي شود. 10 سال طول ميكشد تا كودك بتواند تصوير كاملي با تمام اعضا و حركات بدن رسم كند. به گفته گودينف، اصولاً نقاشي آدمك نشانگر پختگي فكري كودكان است.
نظرات شما عزیزان: